الحمدلله.
اولا:
اختلال وسواس فکری ـ رفتاری و دیگر وسواسها، درمانش ذکر و طاعت است و توجه نکردن به وسوسه.
ثانیا:
قول راجح فقها آن است که هر عیبی که مقصود نکاح را از بین میبرد و یکی از زوجین را از دیگری متنفر میسازد را باید پیش از عقد بیان کرد و در صورت کتمان، هر یک از زوجین اختیار فسخ را خواهند داشت.
ابن قیم ـ رحمه الله ـ میگوید: «بنابر قیاس، هر عیبی که باعث نفرت یکی از زوجین از دیگری میشود و مقصود نکاح از جمله رحمت و مودت را فراهم نسازد، موجب خیار میشود [یعنی اختیار فسخ را به زوج دیگر میدهد]» (زاد المعاد: ۵/ ۱۶۶).
و میگوید: «و هرکه در فتاوای صحابه و سلف دقت کند متوجه خواهد شد که آنان رد (یعنی فسخ نکاح) را به عیب خاصی محدود نکردهاند».
و میگوید: «اگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ کتمان عیب کالا را برای فروشنده حرام دانسته و برای کسی که از عیب آگاه است کتمان آن برای مشتری را حرام کرده، پس عیب نکاح چگونه خواهد بود؟ حال آنکه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ خطاب به فاطمه بنت قیس که از ایشان دربارهٔ ازدواج با معاویه یا ابوجهم پرسیدند، فرمود: «اما معاویه، پس بیچیز است و مالی ندارد، ولی ابوجهم، عصا را از دوش برنمیدارد (کنایه از کتک زدن زنان)» پس دانسته میشود که بیان عیب در نکاح اولیٰ و واجبتر است، پس چگونه کتمان و تدلیس و فریب حرام میتواند سبب باقی ماندن او شود و همین عیب را با وجود تنفر صاحبش همانند یوغی بر گردن او گذارد؟» (زاد المعاد: ۵/ ۱۶۸).
بر این اساس کسی که مبتلا به اختلال وسواس است، حالت وی بررسی میشود، اگر وسواس او آنقدر است که مانع از انجام امور همسرش میشود و باعث نفرت او میشود، باید به او اطلاع دهد و این بهتر از کتمان و فریبکاری است که بعدا به جدایی بینجامد یا باعث نفرت از او به سبب این کتمان شود.
اما اگر این وسواس تاثیری بر زندگی زناشویی وی نمیگذارد و منجر به نفرت نمیشود عیب به شمار نمیآید و آگاه ساختن خواستگار از این مشکل لازم نیست.
والله اعلم.