امیدواریم سخاوتمندان به یاری سایت بشتابید تا ان شاء الله سایت شما ـ سایت اسلام سوال و جواب ـ به فعالیت خود در خدمت به اسلام و مسلمانان ادامه دهد.
آیا لوح محفوظ مخلوق است؟ و اگر جواب آری است، چگونه قرآن در آن هست حال آنکه قرآن مخلوق نیست؟ در حدیث آمده که: به نور چهرهٔ تو که تاریکیها را روشن کرده پناه میبرم آیا معنیاش این است که نوری که میبینیم از نور خداوند است؟ و آیا معنیاش این است که صفات خداوند در خلق او حلول یافته؟
الحمدلله.
اولا:
لوح محفوظ مانند دیگر آفریدههای خداوند، مخلوق است و هر چیزی جز الله مخلوق است، مانند عرش و کرسی و لوح محفوظ.
این امری است آشکار که اشکالی در آن نیست و اصلا اختلافی در آن رخ نداده است، زیرا هر چیزی جز خداوند جل جلاله مخلوقِ اوست و پس از آنکه نبوده به وجود آمده، لوح محفوظ و قلم و عرش و هر چیزی که در آسمان و بالای آسمان و در زمین است و هر آنچه در این هستی وجود دارد، همه آفریده شده توسط الله رب العالمین است.
در این که قرآن در لوح محفوظ نوشته شده باشد اشکال و ایرادی نیست، چنانکه ما نیز قرآن را بر کاغذ چاپ میکنیم که مخلوق است.
همینطور که ما سخن را به زبان میآوریم و آن را در برگههایی مینویسیم در حالی که صفت کلام که از صفات ماست در این اوراق حلول نمییابد بلکه همهٔ صفات ما قائم به ذات ماست.
ثانیا:
نور، از صفات الله تعالی است، چنانکه میفرماید:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ [زمر: ۶۹]
(و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و کارنامه [اعمال در میان] نهاده شود و پیامبران و شاهدان را بیاورند و میانشان به حق داوری گردد و مورد ستم قرار نگیرند)
و روز قیامت نیز همینگونه خواهد بود.
اما در دنیا، نوری که ما میبینیم مخلوق است و نور خورشید و ماه و دیگر مخلوقات است.
در روز قیامت نیز نمیگوییم که صفت خداوند در زمین حلول یافته، بلکه صفت او قائم به ذات اوست، مانند علم و سمع و بصر و خلق و اراده و کلام او.
ما در این دنیا از نور خورشید و ماه روشنی میگیریم حال آنکه آن دو از ما دورند و کسی نمیگوید خورشید یا ماه در ما حلول یافته است یا آنکه صفت خورشید و ماه در ما حلول یافته، بنابراین صفت قائم به موصوف است اما صفت اثری دارد و آن چه از آن تولید میشود.
ابن قیم ـ رحمه الله ـ در نونیهٔ خود (۲۱۲) میگوید:
«نور از نامهای اوست همچنین و از اوصاف او، که پاک و منزه است آن صاحب برهان
و حجاب او نور است که اگر حجابش را کشف کند اکوان را بسوزاند
و هرگاه که برای داوری آید نورش در زمین روشنی بخشد...»
و همچنین میگوید: «در نص از پروردگار به نام نور نام برده شده و اینکه نوری به او نسبت داده میشود و اینکه او نور آسمانها و زمین است و اینکه حجاب او نور است، در نتیجه این چهار نوع است.
بنابر اولی او سبحانه و تعالی به شکل مطلق نور نامیده میشود چرا که او نور هدایتگر است.
و دومی به او اضافه میشود، چنانکه صفات حیات و سمع و بصر و عزت و قدرت و علم به او افزوده میشود (یعنی گفته میشود علمِ الله و نور خداوند و عزت پروردگار و...).
و این گاه به وجه (چهرهٔ) او افزوده میشود [و گفته میشود نور وجه پروردگار] و گاه به ذات او...
سوم: افزودن نور او به آسمانها و زمین است، مانند این سخن تعالی:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ [نور: ۳۵]
(الله نور آسمانها و زمین است)
و چهارم مانند این سخن [پیامبر صلی الله علیه وسلم که] حجابش نور است.
بنابراین نوری که به پروردگار نسبت داده میشود بر چهار وجه پیشین است» (مختصر الصواعق: ۴۲۳).
از شیخ بن باز دربارهٔ تفسیر آیهٔ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ پرسیده شد.
ایشان چنین پاسخ دادند: معنای آیهٔ کریمه نزد علما این است که الله سبحانه و تعالی آن را منور ساخته، بنابراین همهٔ نوری که در آسمانها و زمین و روز قیامت است همه از نور او سبحانه است.
نور بر دو نوع است: نور مخلوق که در دنیا و آخرت و در بهشت است و همچنین نوری که هم اکنون در میان مردم است از [جمله] نور ماه و خورشید و ستارگان و همینطور نور حاصل از برق و آتش، همه مخلوق است که از آفریدههای پروردگار سبحانه و تعالی است.
اما نور دوم: نوری است که مخلوق نیست بلکه از صفات خداوند سبحانه و تعالی است. و الله سبحانه و تعالی با همهٔ صفات خود، خالق است و هر چه ماسوای اوست، مخلوق است و نور وجه او عزوجل و نور ذات او سبحانه و تعالی هر دو غیر مخلوق است بلکه هر دو صفتی از صفات او جل و علا است.
و این نور عظیم، وصف اوست و مخلوق نیست، بلکه صفتی از صفات اوست، مانند سمع و بصر و ید و قدم و دیگر صفات والای او سبحانه و تعالی.
و این همان سخن حقی است که اهل سنت و جماعت بر آن میباشند» (مجموع فتاوی: ۶/ ۵۴).
اما حدیث أعوذ بنور وجهك الذي أشرقت له الظلمات (به نور چهرهٔ تو که تاریکیها را روشن کرده پناه میبرم) ضعیف است. برای بیان ضعف آن به سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة آلبانی (۶/ ۴۸۶) مراجعه نمایید.
والله اعلم.